چهارمين نمايشنامه ای بود كه از ويسني يك مي خوندم. قبلن پيكر زن، خرس های پاندا و اسب های پشت پنجره رو خونده بودم. يه جورايي سبكش رو مي فهمم و احساس مي كنم كه بايد بخونمش؛ ولي فكر نمي كنم هيچ وقت ويسني يك نويسنده محبوب من بشه.
تماشاچی محكوم به اعدام، پست مدرن بود. البته نه به نحو مشمئز كننده. يه جورايی دوست داشتنی بود. احتمالن اجرای نمايشش مي تونه جذاب باشه. البته موقع خوندش، بعضي جاها حسم اين بود كه زيادی داره كش مي ده (به خصوص در نيمه ي اول) ولي از يك جايی به بعد كه روند نمايش عوض مشه رو واقعن دوست داشتم. خيلي خوب به نمايش شور مي داد. قسمت «نويسنده» هم كه عالی بود (البته اون جايی كه به عنوان شاهد احضار مي شه)
اشكالی كه به نظرم تو خرس های پاندا هم به قوت وجود داشت اينه كه ويسنی يك فلسفه خونده و به فلسفه شرق هم علاقه منده (و هم گويا مسلط). مي خواد يه جورايی آخر نمايشنامه اين حرفا رو به زور داخل كنه. شعارهاش در خلال نمايش اصلن آزاردهنده نيست، حتي به سختی به چشم مي آد. ولي براي من اين جور پايان ها دوست داشتنی نيست. احساس مي كنم هنوز قلم ويسنی يك (البته تا جايی كه من خوندم) در سورئال كردن فضاي انتهايی خامه.
البته در كل راضيم. سر جمع بد نبود. حتي مي شه گفت خوب بود.
بار اول در خرداد 89ش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر