عزاداران بیل

غلامحسین ساعدی
انتشارات نگاه/ چاپ اول 88
108 صفحه/ 3500 تومان


شاید وقتی بیش از دو ماه از خوندن یه کتاب گذشته باشه، نوشتن دربارش چندان منطقی نباشه و اگه بخوای ازش بنویسی، تمام حال و هوای کتاب رو از دست داده باشی. ولی هر قدر که گذشته باشه یا هر چقدر که فراموش کرده باشم، حس اذیت کننده و وحشتناک – و نه ترسناک - و لحن تمسخرآمیز عزاداران بیل رو خوب به خاطر دارم.
هشت تا داستان کوتاه بهم پیوسته ست، حول و حوش یه موضوع یا شاید بشه گفت یه موقعیت. داستانا توی فضای روستایی می گذره. شاید بشه با توجه به نزدیکی چند روستا و وجود تپه و حضور غالب و قالب موش و کشت سیب زمینی و اشاره های کوتاه به قنات، مکان جغرافیاییه خاصی مثل شرق یا شمال شرقی کشور برای این روستاها در نظر گرفت. این نکته از اون جایی مهمه که خیلی خوبه که نویسنده به این توجه کرده که مکانی رو که می سازه عینی باشه. البته تاجایی که یادمه، توی یک یا دوتا داستان (توی داستان اول به خصوص) درباره ی شهر هم صحبت می شه ولی فضاسازی خاصی صورت نمی گیره. یعنی مثلن درباره خونه ها حرف نمی زنه و اون چیزی که تو شهر مهمه دیگه فضا نیس، فقط شخصیتاست.
فکر می کنم خیلی خوب تونسته خرافه های روستایی رو در بیاره. (می دونم که واژه «خرافه» منظور رو درست نمی رسونه ولی جایگزین بهتری پیدا نکردم) بدون اینکه اغراق کنه، برخورد روستایی ها با وقایع رو به صورت خرافی و در نتیجه به شدت مضحک،البته توأم با غم و ترس و بدبختی نشون می ده. فکر می کنم کتاب داره بدجوری سرگردانی، بدبختی و گنگی آدم ها رو توی صورت ما می کوبونه.
به نظر من شاهکار این مجموعه همون داستان معروف «گاو» بود. (که البته توی کتابای درسی خلاصه ش کردن) واقعن فرافوق العاده بود.
ساعدی روان پزشکی و پزشکی خونده بود. شاید کمی از لحن ادبیات «هراس» رو وام دار برخورد با بیمارها باشه. بعضی ها مثل میرعابدینی یا شاملو معتقدند ساعدی تا حدودی به رئالیسم جادویی نزدیک شده. به نظر من یه کم سخته گفتن این حرف ولی به هر حال توی نویسنده های ایرانی، چنین سبکی عالی بوده و هست.
فکر می کنم خوندن این کتاب خوب و به درد بخور باشه.
باراول درتیر 89

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر