‏نمایش پست‌ها با برچسب انتشارات نگاه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب انتشارات نگاه. نمایش همه پست‌ها

سال های سگی

ماریو بارگاس یوسا/ احمد گلشیری

انتشارات نگاه/ چاپ سوم 86

559 صفحه/ 6000 تومان


بعضی ها این کتاب رو از جمله کارهای نه چندان خوب یوسا حساب می کنند ولی برای من دوست داشتنی بود. هر چند من هم اون رو یه شاهکار به حساب نمی آرم ولی به هر حال وقتی یه کتاب 500 صفحه ای رو برمی داری و آخرش (و حتی الآن، بعد از یک ماه و نیم) از خوندنش راضی هستی،نشون می ده که برات کتاب ارزشمندی بوده.

یکی از تم های اصلی داستان – مثل بسیاری از رمان های آمریکای لاتین، البته تا جاییکه من می دونم – جنگه یا بهتر بگم فضای جنگی که حتی در زمان صلح می تونه توی یه پادگان بازسازی شه که تو این داستان در غالب یه دوره آموزشی مدرسه نظام، این بازسازی شده. دلیل این انتخاب رو می شه حدس زد. به غیر از شرایط عجیب و غریب حاکم بر آمریکای لاتین و دیکتاتوری های سابق (و حتی کنونی) مثل آرژانتین، شیلی و ... و شخم زده شدن این کشورها توسط ایالات متحده در سال های جنگ جهانی اول و بحران های اقتصادی و ... و به طور خلاصه فضای پر تلاطم در جغرافیای این منطقه، جنگ یک فضای بسیار خوب برای پرداخت، به نویسنده می ده.

در فضای جنگی فرد توسط جمع قورت داده می شه و جایی برای فردیت باقی نمونه؛ مرزهای هنجارها و ارزش های کاملن پذیرفته شده و مورد قبولِ جامعه بیرون از دیوارهای جنگ، کمرنگ می شه یا حتی به طور کامل جا به جا می شه؛ آدم ها به اوج هیجان و آستانه تحملشون می رسند و خشونت ... خشونت... آن هم خشونت مشروع. در یک کلام، تنازع بقا (برای یک مشت حیوان)! به هر حال این تمی نیست که به این زودی و راحتی کهنه شه (فعلن که بشر هر روزِ هر روز به دنبال یه جنگ تازه ست)

شیوه روایتش جالب بود. هر چند که خطی نبود و مدام زاویه دید رو عوض می کرد ولی با خیال راحت می تونم بگم که روایتش یکدست بود و فضاسازیش کامل. اون زاویه دید اول شخص که از جانب شخصیت های مختلف مطرح می شد، حدیث نفس هایی بود که به خوبی اون بی معنی بودن مرزهای هنجاری رو تو صورت می زد: توی جنگ حقیقتی وجود نداره. نمی شه و نباید قضاوت کرد.

(در این قسمت کم از داستان ممکن است لو برود، مواظب باشید)

اما نکته آخر پایانشه که به نظر من به هیچ وجه نقطه ضعف رمان نیست! به نظر من پایان کار به بقیه رمان می اومد و اتفاقن برای من کاملن تکان دهنده بود و انتخاب اسم «سال های سگی» برام به طور اکمل ملموس شد. (انتخاب اسمش فرافوق العاده بود.انتخاب اسم در حد شاهکار بود) این که مرگ یک انسان ( و فجیع تر، قتل اون) برای هیچ کس اهمیتی نداره و بقیه آدم ها در کمال آرامش به زندگی ادامه می دن و حتی یک زندگی شرافت مندانه به مقیاس جامعه. یا این که این موضوع با یه سری از موضوعات دیگه مثل ترفیع اداری و ... هم ارز می شه. این وسط هیچ کس سفید یا سیاه نمی مونه و همه خاکستری اند و خشونت و پستی آدم ها – که ما عجیب شبیه اون ها هستیم – در اوج سادگی و روایت زندگی عادی نشون داده می شه. این واقعن هولناکه.

این کتاب رو نباید خوند، باید تجربه کرد. بدون عجله، آروم آروم خوند تا فضا آدم رو بگیره.

+ این کتاب در قصه های عامه پسند

+ این کتاب در منو

بار اول در مهرماه 89

عزاداران بیل

غلامحسین ساعدی
انتشارات نگاه/ چاپ اول 88
108 صفحه/ 3500 تومان


شاید وقتی بیش از دو ماه از خوندن یه کتاب گذشته باشه، نوشتن دربارش چندان منطقی نباشه و اگه بخوای ازش بنویسی، تمام حال و هوای کتاب رو از دست داده باشی. ولی هر قدر که گذشته باشه یا هر چقدر که فراموش کرده باشم، حس اذیت کننده و وحشتناک – و نه ترسناک - و لحن تمسخرآمیز عزاداران بیل رو خوب به خاطر دارم.
هشت تا داستان کوتاه بهم پیوسته ست، حول و حوش یه موضوع یا شاید بشه گفت یه موقعیت. داستانا توی فضای روستایی می گذره. شاید بشه با توجه به نزدیکی چند روستا و وجود تپه و حضور غالب و قالب موش و کشت سیب زمینی و اشاره های کوتاه به قنات، مکان جغرافیاییه خاصی مثل شرق یا شمال شرقی کشور برای این روستاها در نظر گرفت. این نکته از اون جایی مهمه که خیلی خوبه که نویسنده به این توجه کرده که مکانی رو که می سازه عینی باشه. البته تاجایی که یادمه، توی یک یا دوتا داستان (توی داستان اول به خصوص) درباره ی شهر هم صحبت می شه ولی فضاسازی خاصی صورت نمی گیره. یعنی مثلن درباره خونه ها حرف نمی زنه و اون چیزی که تو شهر مهمه دیگه فضا نیس، فقط شخصیتاست.
فکر می کنم خیلی خوب تونسته خرافه های روستایی رو در بیاره. (می دونم که واژه «خرافه» منظور رو درست نمی رسونه ولی جایگزین بهتری پیدا نکردم) بدون اینکه اغراق کنه، برخورد روستایی ها با وقایع رو به صورت خرافی و در نتیجه به شدت مضحک،البته توأم با غم و ترس و بدبختی نشون می ده. فکر می کنم کتاب داره بدجوری سرگردانی، بدبختی و گنگی آدم ها رو توی صورت ما می کوبونه.
به نظر من شاهکار این مجموعه همون داستان معروف «گاو» بود. (که البته توی کتابای درسی خلاصه ش کردن) واقعن فرافوق العاده بود.
ساعدی روان پزشکی و پزشکی خونده بود. شاید کمی از لحن ادبیات «هراس» رو وام دار برخورد با بیمارها باشه. بعضی ها مثل میرعابدینی یا شاملو معتقدند ساعدی تا حدودی به رئالیسم جادویی نزدیک شده. به نظر من یه کم سخته گفتن این حرف ولی به هر حال توی نویسنده های ایرانی، چنین سبکی عالی بوده و هست.
فکر می کنم خوندن این کتاب خوب و به درد بخور باشه.
باراول درتیر 89