مهمان ناخوانده

اریک امانوئل اشمیت/ تینوش نظم جو
نشر نی/ از سری دور تا دور دنیا/ شماره 13
143 صفحه/2000 تومان


اریک امانوئل اشمیت نمایشنامه نویس معروفیه؛ «خرده جنایت های زن وشوهری» نمایش بسیار معروفی از همین آدمه که حتی تلویزیون ایران تله تئاترش رو هم ساخته. اشمیت فلسفه خونده.
شاید اگه گفته بشه «مهمان ناخوانده» بیشتر شبیه یه مقاله ست تا یک نمایشنامه، خیلی بی ربط نباشه. البته این به معنی غیرجذاب بودن اون نیست ولی خب حس خوبی نسبت بهش نداشتم. من چندان دوست ندارم وقتی کتابی که انتظار دارم رمان، داستان کوتاه یا نمایشنامه باشه، فلسفه به زبان ساده یا بدتر از اون یه سری شعار باشه. شعارهایی که می تونه بر اساس سلیقه فردی لزومن بد نباشن ولی خب فکر نمی کنم جاشون اون جا باشه. البته حساب کتابایی مثل دنیای سوفی جداست، چون از اول معلومه که چه جوریه ولی مثلن «و نیچه گریه کرد» واقن یه سوء استفادست. سوء استفاده از یه اسم و مبتذل کردن هنر.
فکر می کنم فیلم یا اثر ادبی می تونن شعاری باشن و حتی موفق. نمونش تو سینمای ایران (البته از لحاظ تعداد بیننده) می شه «آژانس شیشه ای»؛ ولی اولین شرطش اینه که از اول صادق باشن و نخوان بیننده یا خواننده رو گول بزنن. این جوری بهتره. حتی نمونه "تعزیه" نمونه جالبیه برام. اصلن سعی نمی کنن کار هنری خوبی دربیاد و شاید همینکه فهمیدن دنبال چی باید باشن این نوع از نمایش (می دونم نمی شه به تعزیه گفت نمایش ولی خب اگه واژه بهتری دارید خوشحال می شم بدونم) رو زنده نگه داشته. این ها به نظرم نمونه هایی بود که وجود دارن و حداقل جذب اجتماعی خوبی داشتن.
مخلص کلامم درباره مهمان ناخوانده اینه که سرکاری بود. من ترجیح می دم اسم کتاب رو بذاره «اثبات خدا» یا همچین چیزایی. اون وقت دیگه احتمالن سراغش نمی رفتم. من فکر می کنم نباید این قدر مستقیم حرف زد. دیگه اون وقت با هنر درگیر نیستیم و اگه لذتی باشه، شبیه لذتیه که از خوندن یه مقاله تر و تمیز می بریم.
بار اول در تیر 89

عزاداران بیل

غلامحسین ساعدی
انتشارات نگاه/ چاپ اول 88
108 صفحه/ 3500 تومان


شاید وقتی بیش از دو ماه از خوندن یه کتاب گذشته باشه، نوشتن دربارش چندان منطقی نباشه و اگه بخوای ازش بنویسی، تمام حال و هوای کتاب رو از دست داده باشی. ولی هر قدر که گذشته باشه یا هر چقدر که فراموش کرده باشم، حس اذیت کننده و وحشتناک – و نه ترسناک - و لحن تمسخرآمیز عزاداران بیل رو خوب به خاطر دارم.
هشت تا داستان کوتاه بهم پیوسته ست، حول و حوش یه موضوع یا شاید بشه گفت یه موقعیت. داستانا توی فضای روستایی می گذره. شاید بشه با توجه به نزدیکی چند روستا و وجود تپه و حضور غالب و قالب موش و کشت سیب زمینی و اشاره های کوتاه به قنات، مکان جغرافیاییه خاصی مثل شرق یا شمال شرقی کشور برای این روستاها در نظر گرفت. این نکته از اون جایی مهمه که خیلی خوبه که نویسنده به این توجه کرده که مکانی رو که می سازه عینی باشه. البته تاجایی که یادمه، توی یک یا دوتا داستان (توی داستان اول به خصوص) درباره ی شهر هم صحبت می شه ولی فضاسازی خاصی صورت نمی گیره. یعنی مثلن درباره خونه ها حرف نمی زنه و اون چیزی که تو شهر مهمه دیگه فضا نیس، فقط شخصیتاست.
فکر می کنم خیلی خوب تونسته خرافه های روستایی رو در بیاره. (می دونم که واژه «خرافه» منظور رو درست نمی رسونه ولی جایگزین بهتری پیدا نکردم) بدون اینکه اغراق کنه، برخورد روستایی ها با وقایع رو به صورت خرافی و در نتیجه به شدت مضحک،البته توأم با غم و ترس و بدبختی نشون می ده. فکر می کنم کتاب داره بدجوری سرگردانی، بدبختی و گنگی آدم ها رو توی صورت ما می کوبونه.
به نظر من شاهکار این مجموعه همون داستان معروف «گاو» بود. (که البته توی کتابای درسی خلاصه ش کردن) واقعن فرافوق العاده بود.
ساعدی روان پزشکی و پزشکی خونده بود. شاید کمی از لحن ادبیات «هراس» رو وام دار برخورد با بیمارها باشه. بعضی ها مثل میرعابدینی یا شاملو معتقدند ساعدی تا حدودی به رئالیسم جادویی نزدیک شده. به نظر من یه کم سخته گفتن این حرف ولی به هر حال توی نویسنده های ایرانی، چنین سبکی عالی بوده و هست.
فکر می کنم خوندن این کتاب خوب و به درد بخور باشه.
باراول درتیر 89

تارک دنیا مورد نیاز است

میک جکسون/ گلاره اسدی آملی
نشر چشمه/ چاپ پنجم
158 صفحه/ 3000 تومان


روی جلد، زیر عنوان نوشته " ده داستان تأسف بار ". ولی صفحه ی اولو که باز کنید، تو شناسنامه کتاب برای کتاب خونه ملی، برای عنوان اصلی نوشته « از سری داستان های طنزآمیز انگلیسی » که پر بیراه هم نگفته. از همون داستان اولش دستون میاد. فکر می کنم کتاب برای گروه سنی کودک و نوجوانه. هر چند از همون بچگی برای من این گروه بندی ها (گروه سنی الف و ب و ...) معنی خاصی نداشتند.
در مجموع کتاب خوبی بود. ارزش خوندن رو داشت. البته از بعضی از داستاناش خوشم اومد و از بعضی نه چندان. "ربودن موجودات فضایی" بس یار(بیشتر از بسیار) خوب بود. "بی هیچ ردپایی" هم نسبتن متأثرکننده. "تارک دنیا مورد نیاز است" هم خوب بود.
عادت جالبی که نویسنده داشت این بود که اول بعضی داستاناش نطق می کرد. یه پاراگراف حرفای جالب می زد که نه می شه گفت نصیحت بود و نه چیز دیگه ای. (شاید "جملات قصار" مفهوم نزدیکی باشه ولی ترکیب فاجعه ایه که سعی میی کنم ازش برحذر باشم) مثلن درباره پولدار شدن و یا مرگ یا ... . تو شروع کردن موفق بود. اگه بخوام منصفانه بگم حتی داستانایی رو که دوست نداشتم خوب شروع کرده بود. سبک خاص خودش رو داشت.
به احتمال قوی اگه بعدن کتاب دیگه ای از میک جکسون ببینم، می خرم.
بار اول در تیر 89